جدول جو
جدول جو

معنی لب چش - جستجوی لغت در جدول جو

لب چش
(لَ چَ / چِ)
چاشنی که برای دریافت مزۀ چیزی کنند. (غیاث). نمک چشه:
تا مست بوسه روز جزا افتمت بپا
خواهم به لب چشی بنوازی شراب را.
ظهوری.
بلاست چشمک ساقی و لب چش ساغر
حذر که آفت رندان پارسا اینجاست.
ظهوری.
- لب چش کردن، از چیزی اندکی خوردن از برای استعلام کیفیت و مزۀ آن. (آنندراج) :
بوسۀ شیرین دهانان را مکرر همچو قند
کرده ام لب چش بشیرینی چو دشنام تو نیست.
صائب
لغت نامه دهخدا
لب چش
چاشنیی که جهت درک مزه چیزی کنند
تصویری از لب چش
تصویر لب چش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

لب چش کردن از چیزی. کمی خوردن از آن برای درک کیفیت و مزه آن: بوسه شیرین دهانان را مکرر همچو قند کرده ام لب چش بشیرینی چو دشنام تو نیست. (صائب لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لب چشمه بردن تشنه برگرداندن
تصویر لب چشمه بردن تشنه برگرداندن
کنایه از رند و هوشیار و سیاست مدار بودن
فرهنگ فارسی معین